شعر مناجات با خدا
در سینه مانده آهم، خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم، خیلی دلم گرفته
بر نفس خود اسیرم، از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته
خیلی مرا صدا کرد، آخر خودش حیا کرد
شرمنده از الٰهم، خیلی دلم گرفته
در بندگی ضعیفم، شیطان شده حریفم
گمراه بین راهم، خیلی دلم گرفته
نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند
خشکیده شد نگاهم، خیلی دلم گرفته
وقتی اطاعتم رفت، دوران عزتم رفت
درمانده قعر چاهم، خیلی دلم گرفته
شاه نجف امیدم، دیشب به خواب دیدم
ایوان طلای شاهم، خیلی دلم گرفته
تشنه شدم دوباره، دلتنگ و بی قرارِ
ارباب و قتلگاهم، خیلی دلم گرفته
یک سو سه ساله افتاد،خواهر به ناله افتاد:
برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته
بعد از علیِ اکبر، بعد از تو ای برادر
در بند یک سپاهم، خیلی دلم گرفته
من می روم اسیری، جای کفن حصیری
شاید شود فراهم، خیلی دلم گرفته
شعر روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها)
نشسته ام رمضان را کنار خوان رقیه
منم گدای کرامات بیکران رقیه
نمیزند لب خود را به سفره ای که حرام است
هر آنکه میخورد از رزق آب و نان رقیه
اگر چه رانده شدم از همه ولی به امیدی
رسانده ام سر خود را به آستان رقیه
برات و اذن شهادت ز شخص فاطمه دارند
سوا شدند از عالم مدافعان رقیه
به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر
تمام گریه کنانند در امان رقیه
خدا کند نزنم زیر قول نوکری خود
که سربلند بمانم در امتحان رقیه
به ناله هاى منِ تحبس الدعا نظرى كن
به ناله ى أبَتا، ياحسين، جان رقيه
کمان شده قد من با گناههای زیادم
مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه
نشسته ام سر سجاده واکند به دعایش
زبان لال مرا لکنت زبان رقیه