شعر مناجات با خدا
عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد
روسیاهی قسمت این عبد بد اقبال شد
اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت
بنده ات تطمیع شد غافل شد و اغفال شد
فایل صوتی مراسم در ادامه ...
شعر مناجات با خدا
عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد
روسیاهی قسمت این عبد بد اقبال شد
اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت
بنده ات تطمیع شد غافل شد و اغفال شد
فایل صوتی مراسم در ادامه ...
این چای روضه ها که مرا زیر و رو کند" عطرش ز دور کار هزاران سبو کند...
حرف دل خیلی هاست...
بی جهت دنبال برهان و کلام و منطقیم ...
چای بعد روضه ... کافر را مسلمان می کند!
بگو یا حسین
ســــــوره علق ، آیـــــــــه 14
آیا انســــــــــــان نمـــــــــی داند که خــــــــــدا او را میبینـــــــــــد .
پ ن : عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنیم
بترسید از گناه در حضور شاهـــــــــــد ،
آن هم شاهـــــــــــــدی که فردا خودش ♢ قاضــــــــــــــــــــی ♢ است.
ترسم که شعر سنگ مزارم این شود***او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت
این روزها چه روزهای با عظمتی است؛
موسی به طور میرود و فاطمه (سلام الله علیها) به خانه علی(علیه السلام)؛
ابراهیـم با اسماعیـل به قربانگاه ؛
محـــمد (ص) با علـــی(علیه السلام) به غدیر ؛
و حســین(علیه السلام) با هستیش به کـــربلا.
آیا آن گونه پاک هستیم که اگر امام زمان خواست در شهری چند لحظه ای ساکن شود ،
منزل ما را برای سکونت انتخاب کند؟
آیا آن گونه هستیم که در هنگام مرگ محمد و آلش صلوات الله علیهم اجمعین به بالین ما آیند؟
آیا تقوا و حیا و حجاب ما آن گونه است که ناممان در زمره یاوران امام زمان ثبت گردد؟
آیا تا الان فکر کردیم که با قلب نازنین آقا امام زمان (ع) چکار کردیم؟!
ای شقــایق های آتش گرفته ،
دل خونــین ماشقایقی است که داغ شهــادت شما را در خــود دارد ،
آیا آن روز نیز خواهــد رسید که بلبــلی دیگر در وصف ما ســرود شهـــادت بسراید؟
نام تو زینت دنیاست اباعبدالله... نمک زندگی ماست اباعبدالله ...
آقاجون قربون اسمت برم
امسال شب اولی محرّمت کار خودتو کردی
امشب بدجور لمست کردم
این که کجای زندگیمی
ممنونم آقام
از لطف همیشگیت،ازینکه با همه بدیام اما حواست بهم هست
میدونم برات خیلی کمم، لکّه ی ننگم
اصلا من کجا و تو آقا ...
جواب مهربونیاتو چطور بدم؟
هرچند تو بی نیازتر از اونی هستی که من حتی به خودم بخام جسارت این حرفو بدم
آقا به جون مادرت زهرا (س) هرگز رهام نکن
شروع زندگیم و عمر دوبارم با نظر لطف تو رقم خورد
مهربون آقا به جون خواهرت زینب ، بقیه ی زندگیم هم نظرتو ازم برندار
نمک زندگیم ...
همه هستیم،دار و ندارم،همه هست و نیستم فدای تو و مادرت
"حسین جان ...
یادم نیست آخرین بار کی خودم را پیدا کردم،
اما خوب یادم هست، هرگاه که گم شدم ،دستم در دست تو نبود"
هربار که من رومو ازت برگردوندم ، باز این تو بودی که آغوش باز کرده بودی
و با لطافت و مهربونی بغلم کردی
فقط میتونم بگم شرمندم آقا
حقتو نتونستم تا الآن درست حسابی ادا کنم
میدونم بارها بی هوا دلتو شکستم
اما من منم و تو تویی
من پر رو و قدر نشناس،تو کریم و رئوف
مهربون حلالم کن
صلی الله علیک یا اباعبدلله
آب را بر فرزند آب قطع کردند تا بگویند حق هستند
روزگاری نایب امامشان را ترک کردند در حالیکه میگفتند اماما بیا تا جانمان فدایت کنیم
امام آمد ...
ولی چه شد ...
نه امام را یاری کردند و نه نایبش را
و اما من و تو ...
پس تا وقتی نایب کنارمان هست و نمی بینیم و نمیبینیم و نمیــــــــــ بینیم
نباید چشم به صبحی بدوزیم که امام از افقش رو نمایان کند
"بالروح بالدم نفدیک یا سید علی"
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهند "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
"أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلُوا مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ"
كجاست حضرت بقية اللَّه كه عالم خالى از عترت هادى امت نخواهد بود
از عمق ناپیداى مظلومیت ما، صدای آمدنت را وعده مى داد.
صدا را، عدل خداوندى صلابت مى بخشید و مهر ربانى گرما مى داد.
و ما هر چه استقامت از این صداگرفتیم و هرچه تحمل از این نوا دریافتیم
در زیر سهمگین ترین پنجه هاى شکنجه تاب مى آوردیم.
در کشاکش تازیانه ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان مى داد
و صداى گامهاى آمدنت توانمان مى بخشید.
رایحه ات که مژده حضور تو را بردوش مى کشید مرهمى بر زخمهاى نو به نومان بود
و جبر جانهاى شکسته مان،
دردها همه از آن رو تاب آوردنى بود که آمدنى بودى.
تحمل شدائد از آن رو شدنى بود که ظهورت شدنى بود و به تحقق پیوستنى.
انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب مى آوردیم تا در حرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم.
سنگینى بار انتظار بر پشت ما،سنگینى یک سال و دو سال نیست
سنگینى یک قرن و دو قرن نیست.حتى از زمان تودیع یازدهیمن خورشید نیست.
تاریخ انتظار و شکیبایى ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است برمى گردد،
به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوى مظلومیت نشست،
به آن سم اسبهاى کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد.
به آن جنایتى که دست و پاى مردانگى را برید.
از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین.
تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر مى رود
منتظران مهدی به گوش باشید و به هوش باشید که حسین(ع) را منتظرانش کشتند
اما این بار, ما نمی گذاریم که عاشورا دوباره تکرار شود.
چرا که او امام منصور است.
آقا جان بیا که جان به قربانت کنم .
چگونه براي آمدنت دعا كنم ...
آنگاه كه در ظلمت خويشتن زنداني ام و با نورت انس نگرفته ام !
و چگونه قيامت را طلب كنم كه خود زمينگير خواهشهاي نفسم!
با كدامين آمين ابتر دعاهايم كاروان استقبال از تو را بر پا كنم ...
كه دير زماني ست اشكهاي منتظرم را مشايعت كرده ام !
اما باز هم بگويم كه در پس اين همه بي وفائي ام‘ تاب نفس كشيدن بي تو را ندارم !
سوخت تا شعله ور شویم...
خیلی نگاه می کنم عکست را … پیر نمی شوی … اما پیرم می کنی مولاتی …
فدای عمر کوتاه مادرم
بانوی نور!...
شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما " بی حسین " شدن تو بود
وشرمنده تر آن که تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم
تعداد صفحات : 2