شعر مناجات با خدا
قبل رفتن سمت معصیت توانم را بگیر
هرکجا که سرکشی کردم عَنانَم را بگیر
ناتوانم تا نگه دارم زبانم را ولی
تو توانایی بیا ،پس این زبانم را بگیر
امتحانم سخت باشد شک نکن رَد میشوم
پس مراقب باش و راحت امتحانت را بگیر
رحمت للعالمین با رحمت رحمانیت
دست خالیِ تمام دوستانم را بگیر
دوست دارم هیچکس غیر تو نشناسد مرا
پس به من غربت بده نام ونشانم را بگیر
رزق من اشک است پس با گریه کردن زنده ام
اشکهایم را نگیر و آب ونانم را بگیر
روز محشر که مرا سمت جهنم می کِشی
دور از چشمان زهرا ریسمانم را بگیر
آه می ترسم نبینم کربلا را جان دهم
کربلایی کن مرا و بعد جانم را بگیر
شعر روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
آخر گرفت دامن ما را بلای در
وقتی بلند شد به چه وضعی صدای در
حرمت نگه نداشت به مادر زیاد خورد
شلاق های رد شده از لا به لای در
مردانه ایستاد کمی هم عقب نرفت
بالا گرفت هرچقدر شعله های در
یکی دوتا نبود عذابی که داشتیم
دیوار هم مزاحم او شد جدای در
کم خواب شد نفس زدنش هم عذاب شد
جاماند روی بستر او ردّ پای در
اینجا کسی بفکر تسلای ما نبود
قنفذ چقدر طعنه به ما زد برای در
پی میبرد چه بر سر این خانه آمده
هرکس کمی نگاه کند به نمای در
یک روزه پیر کرد علی را چه بی صدا
خون لخته ها که مانده روی جای جای در
مادر به پشت در، دم دروازه دخترش
ختم به خیر نیست دگر ماجرای در